هومان ، شیرین ترین فصل زندگی عاشقانه مامان و بابا

آقا هومان سخنور

هومانم، باز هم مدتهاست که به اینجا سر نزدم، تو این مدت خیلی بزرگ شدی، مثل دو تا آدم بزرگ میتونیم با هم مکالمه کنیم،همه چیز رو میتونی برام تعریف کنی،لغات رو دیگه چپکی نمیگی،هرچند که من خیلی خیلی دلم تنگ اون روزا میشه،ولی چه کنم که چاره دیگه ای ندارم، چند کلمه دیگه رو هم که چپکی میگفتی و دیگه درستشون رو میگی برای اینکه هیچوقت فراموش نکنم اینجا مینویسم، به مغازه میگفتی غامازه به دکمه میگفتی دنکه به سانتافه میگفتی سانتافر
30 شهريور 1396
1